به خدا مثل تو تنهاست بخنـد
ssssssssssssssssssssssssssssssssssssssssssssssssssss
دلم برای کسی تنگ است
که چشم های قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش به حال دلم می سوخت
و مهربانی را نثار من می کرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال با من رفت
و در جنوب ترین جنوب با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی.....
دگر کافیست
sssssssssssssssssssssssssssssssssssssssssssssss
اگه از تو ننوشتم فکر نکن سرم شلوغه ، توی زندگی یه وقتا تنهایی رمز عبوره ، اگه از چشات گذشتم فکر نکن عاشق نبودم ، مطمئن باش توی دنیا دل به تو سپرده بودم
خیال نکن با سکوتم و نبودنم از تو غافلم ... در هر لحظه از زندگیم لحظه با تو بودن طراوت دیگری به زندگیم میدهد ..
ولی حس میکنم شاید با سکوتم آرامش زندگی ات را به هم نمیزنم و راحتتری...
هر لحظه با یادتم .... ب ه ی ا د م ب ا ش
یادته گفته بودم این قسمته این متنو بیشتر دوست دارم (( تقدیم به تو))
اگر هنوز می توانی غزلی از حافظ برایش بخوانی. قدر تک تک نفسهایش را بدان و به فرشته ای که می خواهد او را از زمین به آسمان ببرد بگو: تو را به صدای گنجشکها و بوی خوش آرزوها سوگند می دهم او را از من نگیر
دلم خیلی برای کودکیم تنگ شده زمانی که هیچ چیزی جز بازیگوشی بلد نبودم . زمانی که نمی دانسنم دل چست ... عاشقی چیست ...
... تنها دغدغه ام اومدن شب بود که دیگه نمیتونستم تو کوچه با دوستام بازی کنم ... زمانی که هنوز تبدیل به یک اشتباه در زندگی عزیزترینم نشده بودم ....
این شعر زیبا تقدیم به همه اونایی که دلتنک روزهای خوش کودکی و دبستان هستند
درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مکارو دزد دشت وباغ
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی با هوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز وسرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن میدرید
تا درون نیمکت جا میشدیم
ماپرازتصمیم کبری میشدیم
پاک کن هایی زپاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید
بازهم در کوچه فریادم کنید
اینارو از ته دل دارم میگم تا بدونی
توُ تموم لحظه هامی توُ روزای جوونی
دوست دارم ثانیه هام گریه باشه برای تو
دوست دارم توُ آغوش خاک بخوابم به یاد تو
کاش تو با جون و دلت به شعر من نگاه کنی
فقط وفقط با عشقت دردمو دوا کنی
اگه یک روز کلِّ هستی همگی یکجا بشه
تا بخواد مقابلم واسته و فریاد بکشه:
« تو رو با عشق عزیزت دیگه کاریت نباشه
عشق تو تا به ابد مثل چراغی خاموشه!»
اون موقست که قلبمو غُصه و ماتم میگیره
توی اون تنهایی و غم آروم آروم میمیره.
بذار من برای تو همیشه عاشق بمونم
قصه عشق و وفا رو با تو، تنها، بخونم
لذت داشتن اون دستا هنوز آرزومه
من به تو نشون میدم عشق و صداقت کدومه
نمی خوام یکی دیگه توُ گوش من نجوا کنه
نمی خوام کِسِ دیگه تو چشم من نگاه کنه
جُز تو هیچکی نمی تونه دردامو دوا کنه
این همه رنج و غمو از دل من جدا کنه
من همش منتظرم تا تو بیای از راه دور
خط پایون بکشی رو همه شبهای کور
دل من فقط برای داشتن تو جا داره
قول میده که تا ابد جاتو برات نگه داره
قلبمو خالی میذارم ، تا تو از راه برسی
دنیا هم حالیش بشه بوی خوش همنفسی !