کاش ...
دلم میخواهد بال هایی داشته باشم که با آن به سوی آسمان آبی پرواز می کردم و
بر روی سقف آبی آسمان می نوشتم که دوستت دارم تا تمام دنیا بفهمند من عاشق
تو هستم.
دلم میخواهد مهتاب را از جا در بیاورم و به جای مهتاب چهره تو را در آسمان بگذارم
دلم میخواهد ستاره ها دسته به دسته بچینم و در سبد بریزم و با ستاره ها نام تو را
در آسمان بنویسم .
دلم میخواهد ماهی شوم ، در دریای آبی شناور شوم و تمام صدفها و مرواریدها را
جمع کنم و به تو هدیه دهم .
دلم میخواهد بهاری شوم که شکوفه هایم و تمام سبزی و طراوتم را فدای تو کنم
دلم میخواهد باران شوم و بر تن عاشق تو ببارم تا تن تو نیز مانند باران پر از طراوت و
تازگی شود.
دلم میخواهد ستاره شوم ودر آسمان تاریکت بدرخشم و هر شب چهره تو را از آن
دوردست ها ببینم و به تو چشمک بزنم.
دلم میخواهد مرغ عشق شوم و به هوای تو هر سحرگاه آواز عاشقانه بخوانم
دلم میخواهد شبنمی شوم و بر روی تو ای گل من بنشینم تا با عطر خوشت زندگی
کنم.
دلم میخواهد آتشی شوم که در زمستان و سرما تو را گرم گرم نگه دارم
دلم میخواهد خاک راه تو باشم عزیزم ، ماه شب تو باشم زندگی ام ، گل باغچه تو
باشم نفسم ، دل بیقرار تو باشم عشق من ، چشم گریان تو باشم تمام وجود من ،
ساز عاشقانه تو باشم روح من ، جاده بی خطر تو باشم همسفر من ، ساحل دریای
تو باشم دریای من ، امید زندگی تو باشم خوشبختی من ، فدای قلب تو باشم بهترین
من.
و در پایان دلم میخواهد همان قلبی شوم که در سینه ات میتپد و من جای قلبت را در
سینه ات بگیرم و در آنجا با خون عشقت و گرمای قلبت زندگی کنم.
لنگه کفش(محسن چاووشی)
هیچکس منو دوس نداره
01 - Hishki Mano Doost Nadare [24Kps] |
02 - Forsat [24Kps] |
03 - Bargard [24Kps] |
04 - Leyla (Be Yade Vigen) [24Kps] |
05 - Bavaram Nemishe [24Kps] |
06 - Faryad [24Kps] |
07 - Guitaramo Kook Mikonam [24Kps] |
08 - Maryam [24Kps] |
09 - Mosafera [24Kps] |
10 - Khab O Roya [24Kps] |
ترانه بارون از سیاوش قمیشی که به صورت فایل فلش تهیه شده
بارون
ین هم یک ترانه بسیار زیبا از بیژن مرتضوی که من خودم اونو خیلی دوست دارم و این ترانه هم به صورت فایل فلش می باشد !
حرم عشق
ین هم ترانه زیبای دیگر از بیژن مرتضوی که به صورت فایا mp3 می باشد
بیژن مرتضوی
ترانه بسیار بسیار زیبا از معین خواننده محبوب من که این ترانه رو چند بار به عنوان ترانه وبلاگ قرار دادم
معین
ین ترانه زیبا هم تقدیم به شما
جدایی
ترانه دیگر از معین که به صورت فایل فلش می باشد . این ترانه هم چند بار به عنوان ترانه وبلاگ قرار داده شده
میخوام با تو باشم
یک فلش زیبا از کنسرت معین که بسیار زیباست
ین هم یه ترانه فلش زیبا تقدیم به دوستاران امید
ترانه ستاره از شادمهر عقیلی که بسیار زیباست و به صورت فایل فلش می باشد
ستاره
این هم یک ترانه بسیار زیبا از مهستی که به صورت mp3 است
غزل خون
دوستت دارم
به خدا بدان که این دست خودم نیست!
اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر
میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان
که این دست خودم نیست!
دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو می
باشم.
دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، دستانت را بگیرم ، بر
لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم!
به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای
درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم!
دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی
دوباره داشته باشی!
عزیزم دست خودم نیست که اینهمه تو را دوست میدارم ، این همه احساسات
عاشقانه که من برای تو مینویسم دست خودم نیست!
همه این احساسات و عواطف عاشقانه از این قلب عاشق من است ، و بدان که همه
این دردسر ها و غم و غصه ها و اشکها درد این قلب عاشق من است!
این قلب سرخ و کوچک من انتظاری بالاتر از عشق دارد ! این قلب من تو را میخواهد و
به جز تو هیچ چیز از من نمیخواهد!. نه خونی میخواهد و نه نفسی ، نه زندگی را
میخواهد و نه هم نفسی این قلب سرخ تنها تو را میخواهد . فقط تو را!
عزیزم دست خودم نیست ، دست این قلب پر توقع من است !
به قلبم حق میدهم که تنها تو را میخواهد چون تو اولین و آخرین عشق واقعی و
همدلی هستی که در اعماق قلبم نشسته ای و کسی هستی که میتوانی قلبم را
برای همیشه نزد خود نگه داری و با حضورت در قلبم انتظار آن را برآورده کنی چونکه
تو لایق آن هستی عزیزم
خداحافظی
فردا اگر ز راه نمی آمد من تا ابد کنار تو می ماندم
من تا ابد ترانه عشقم را در آفتاب عشق تو می خواندم
در پشت شیشه های اتاق تو آن شب نگاه سرد سیاهی داشت
دالان دید گاه تو در ظلمت گویی به عمق روح تو راهی داشت
لغزیده بود در مه آیینه تصویر ما شکسته و بی آهنگ
موی تو رنگ ساقه گندم بود موهای من ، خمیده و قیری رنگ
رازی درون سینه من می سوخت می خواستم که با تو سخن گوید
اما صدایم از گره کوته بود در سایه ، بوته ، هیچ نمی روید !
ز آنجا نگاه خسته من پر زد آشفته گرد پیکر من چرخید
در چارچوب قاب طلایی رنگ چشم (( مسیح )) بر غم من خندید
دیدم اتاق در هم و مغشوش است در پای من ، کتاب تو افتاده
سنجاق های گیسوی من آنجا بر روی تختوخاب تو افتاده
از خانه بلوری ماهی ها دیگر صدای آب نمی آمد
فکر چه بود گربه پیر تو کو را به دیده خواب نمی آمد
بار دیگر نگاه پریشانم برگشت لال و خسته به سوی تو
می خواست که با تو سخن بگوید اما خموش ماند به سوی تو
آنگه ستار گان سپد اشک سو سو زدند در شب مژگانم
دیدم که دست های تو چون ابری آمد به سوی صورت حیرانم
دیدم که بال گرم نفسهایت ساییده شده به گردن سرد من
گویی نسیم گمشده ای پیچید در بوته های وحشی درد من
دستی درون سینه من می ریخت سرب سکوت و دانه خاموشی
من خسته زین کشاکش درد آلود رفتم به سوی شهر فراموشی
بردم زیاد انده فردا را گفتم : (( سفر )) فسانه تلخی بود
ناگه به روی زندگیم گسترد آن لحظه طلایی عطر آلود
آن شب من از لبان تو نوشیدم آواز های شاد طبیعت را
آن شب به کام عشق من افشاندی ز آن بوسه قطره ابدیت را
جدایی !!
رفتی؟ با خاطراتت؟ با محبتهای دلت؟ با چشمان خیس؟
رفتی اما خیلی زود رفتی . بدون خداحافظی ، بدون یه کلام حرف ناگفته!
می دانستم می روی اما نه به این زودی!
خاطراتت تا ابد در قلبم نگه خواهم داشت مطمئن باش!
خاطره هایی که با هم بودیم مثل لیلی و مجنون.
خاطره هایی که با هم درد و دل می کردیم مثل عاشق و معشوق.
خاطره هایی که با هم اشک می ریختیم مثل ابر پریشون.
تمام خاطرات با هم بودنمان در قلبت از یاد بردی؟
افسوس که گذشت…هرچه خاطره خوب بود گذشت…
تنها خاطره های تلخ از با هم بودنمان برجا مانده است.
با رفتنت همه چیز سوخت…خاطره ، محبت ، عشق. دیگر امیدی به زندگی نیست.
آروزهایم همه تبدیل به رویا شدند. همه تبدیل به خواب بیدارنشدنی شدند. رفتی
بدون یادگاری. بدون خداحافظی. بدون یک کلام حرف عاشقی!
مثل یک پرستو رفتی ، پرستویی که یک لحظه سفر میکند ، سفر به شهر خوشبختی
میکند. می دانم خوشبختی و رنگش را در لحظه هایی که با هم بودیم ندیدی! حالا
سفر کن به همان شهر خوشبختی ها !
من هم در همین شهر غریب و نا آشنا و بی محبت خواهم ماند.
خوشبختی را در چهره ات می بینم . اما چهره من دیگر رنگ خوشبختی را نخواهد دید
و دیگر قلب من به غصه و درد عادت خواهد کرد.
تقدیم به تو
این شعر را برای تو می گویم در یک غروب تشنه تابستان
در نیمه های این ره شوم آغاز در کهنه گور این غم بی پایان
این آخرین ترانه لالاییست در راه گاهواره تو
باشد که بانگ وحشی این فریاد پیچد در آسمان شباب تو
بگذار سایه من گردان از سایه تو دور و جدا باشد
روزی بهم رسیم که گر باشد کس بین ما ، نه غیر خدا باشد
من تکیه ای دادهام به دری تاریک پیشانی فشرده زدردم را
می سایم از امید بر این در باز انگشت های نازک و سردم را
آن داغ ننگ خورده که می خندید بر طعنه های بیهده من بودم
گفتم ، که بانگ هستی خود باشم اما دریغ و درد که (( زن )) بودم
چشمان بی گناه تو چون لغزد بر این کتاب درهم بی آغاز
عصیلن ریشه دار زمان ها را بینی شکفته در دل هر آواز
اینجا ، ستار ها همه خاموشند اینجا ، فرشته ها ، همه گریانند
اینجه شکوفه اهای گل مریم ، بی قدرتر زخار بیابانند
اینجا نشسته بر سرهر راهی دیو دروغ و ننگ و ریا کاری
در آسمان تیره نمی بینم نوری ز صبح روشن بیداری
بگذار تا دوباره شو لبریز چشمان من ، ز دانه شبنم ها
رفتم ز خود که پرده بر اندازم از چهر پاک حضرت مریم ها
بگسسته ام ز ساحل خوش نامی در سینه ام ستاره طوفانست
پرواز گاه شعله خشم من در دا ، فضای تیره زندانست
من تکیه دادم به دری تازیک پیشانی فشرده ز دردم را
می سایم از امید بر این در باز انگشت های نازک و سردم
با این گروه زاهد ظاهر ساز دانم که این جدال نه آسانست
شهر من و تو ، طفلک شیرینم دیریست کاشیانه شیطانست
روزی رسد که چشم تو با حسرت لغزد بر این ترانه رد آلود
جویی مرا در درون سخنهایم گویی به خود که مادر من او بود
در کنار تو
شادم که در خیال تو می گریم
شادم بعد وصل تو باز اینسان در عشق بی زوال تو می گریم
پنداشتی که چون زتو بگسستم دیگر مرا خیال تو در سر نیست
اما چه بگویمت که جز این آتش بر جان من شراره دیگر نیست
شب ها چو در کنار لخلستان کارون ز رنج خود به خروش آید
فریاد های حسرت من گویی از موج های خسته به گوش آید
شب لحظه ای به ساحل او بنشین تا رنج آشکار مرا بینی
شب لحظه ای به سایه خود بنگر تا روح بی قرار مرا بینی
من با لباس سرد نسیم صبح سر می کنم ترانه برای تو
من آن ستاره ام که درخشانم هر شب دز آسمان سرای تو
غم نیست گر کشیده حصاری سخت بین من و تو پیکر صحراها
من آن کبوترم که به تنهایی پر می گشم به پهنه دریاها
شادم که همچو شاخه حشکی باز در شعله های قهر تو می سوزم
گویی هنوز آن تن تب دارم کز آفتاب شهر تو می سوزم
اما من آن شکوفه اندوهم که از شاخه های یاد تو می رویم
شب ها ترا به گوشه تنهایی در یاد آشنای تو می جویم