اوج پرواز

 

بگذار تا که

در چشمهای تو

به آخرین اوج پروازم

به آخرین نفسهایم . . . برسم

یک قدم به سقوطم مانده

خسته ام

و گویی که دیگر هیچ امیدی نیست

هیچ چیز . . غربت و تنهاییم را

پر نمی کند . . .

تنها ایستاده ام

و امروز هم . . . مثل همیشه

تو در تاری ی افق دیدگانم . . با تبسمی

بسویم می دوی . . اما انگار

هیچوقت به من نمی رسی . . و غربت و

تنهایی مرا بیشتر و سنگین تر می کنی . .

کجایی . . ؟ 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد