بگذار ...

بگذار زیبایی برای تو باشد نه برای نگاه تو

بگذار فرشته ی عشق در انتظار تو باشد نه در هجر تو

اگر رسم اینست که بسوزم باید پروانه بودن را تجربه کرد

اگر می دانی در آسمان زیبای عشق ، پرندۀ کوچکی هستم

آسمان خود را کوچک کن تا ، برای تو بزرگترین باشم

 

بگذار من باشم و تو

 

بگذار کسی دیگر پرواز را با تو نداند

 

بگذار من باشم و تو

 

چگونه می شود تو زیر باران باشی و من در هیاهوی طوفان نگاه تو غرق ؟

بگذار سایه بانی باشم ، بگذار قایقی باشی و دستانت ناجی من

بگذار دریا باشد و چشمان من

بگذار ساحل باشد و پاهای ناتوان من

آه ، دیگر ترانه ای نیست تا آهنگش باشم و تو نوازندۀ آن

بگذار دستانت به بلندای سکوت من در انتظار دستان من باشد

بگذار آخرین نگاهی که تو بر من کردی ، اولین حضور شادی ام باشد

 

می دانی ؟

 

تمام شب برای خاطراتت ،

 

معبدی می ساختم و پرستش می کردم یاد ترا

 

اما

 

باز هم

 

بگذار تا من برای تو عابدی باشم تنها

بگذار تا برای عشق من ، خدایی باشی یگانه تر از من 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
عشق matt دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:31 ب.ظ http://matt.blogsky.com/

خوشحال میشم نظرتونو بدونم در بلاگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد